برخى بر اين گمانند كه شيوههاى تبليغ را بايد تنها از دستگاههاى اطلاعرسانى و تبليغات امروزى آموخت. بىشك اين نگرش از سويى، بخشى از آن خودباختگىاى است كه شيوههاى نوين زندگى و پيشرفت را منحصر در تجربه بيگانگان و به ويژه غربيان مىداند، و از سوى ديگر ناشى از غفلت فراگير نسبت به آموزههاى ناب اسلامى و درياى بىكران تجارب فرهنگى تاريخ اسلامى است.
آنان كه در سير مطالعات خود، آيات روشنگر قرآن را عميقا بررسى كرده و گامهايى در عرصه تاريخ حيات و حكومت پيامبر و ديگر پيشوايان ارجمند اسلام برداشته باشند، به خوبى درمىيابند كه تنوع و گوناگونى روشها و ابزارها و اهداف طولى در تبليغ دينى، چه بسيار و فراوان است.
« انعطاف پذيرى اسلام چنين اقتضا مىكند، كه با روشهاى مناسب زمان و با زبان روز و با ابزارهاى مشروع گوناگون، كه متضمن رساندن پيام اسلام به مردم است، تبليغ و دعوت صورت پذيرد و اين كار به نحو احسن صورت گيرد! ».(2)
در اين نوشتار سعى ما بر آن خواهد بود كه برخى از جلوههاى اين تنوع را روشن نموده و راه بهرهمندى بيشتر جامعه اسلامى را از مجموعه شيوههاى موجود بازشناسيم.
در ابتدا لازم است بدانيم راه صحيح بازشناسى شيوهها و روشهاى تبليغ اسلامى چيست و با چه معيارى مىتوان روش تبليغ اسلامى را از روشهاى ديگر متمايز نمود.
اين موضوع، به ويژه در خصوص شيوههاى قبلاً ناشناخته و اينك نوپيدا كه از ديد بسيارى از علما و پژوهشگران دينى تا مدتهاى مديدى مورد غفلت واقع شده و به تدريج ظاهر مىگردد، اهميت بيشترى پيدا مىكند.
بىترديد منابع اصلى برداشت شيوههاى تبليغى مطلوب، بايستى از بالاترين اعتبار و اسناد برخوردار باشد. بر اين اساس، قرآن كريم؛ به عنوان بزرگترين سند معتبر نزد مسلمانان، مهمترين منبع استخراج و فهم شيوههاى تبليغى به شمار مىآيد؛ همان سان كه منبع اصلى شناخت عقائد، احكام و ساير معارف دينى نيز هست.
پس از قرآن، سيره تابناك و سنت درخشان پيامبر و معصومان، مىتواند مأخذ شيوههاى تبليغى باشد.(3)
قرآن مجيد، به عنوان جامعترين كتاب هدايت بشر، مجموعهاى از روشهاى متنوع را در عرصه دعوت اسلامى عرضه كرده است. با شناخت مختصر از شأن نزول كه شرايط و زمان نزول آيات قرآن را به دست مىدهد، مىتوان به خوبى به شيوههاى دعوت پى برد؛ چرا كه از عناصر مهم تبليغ، تناسب پيامهاى تبليغى با شرايط موجود از جمله وضعيت فكرى، روحى و اجتماعى مخاطبان است. پس در مورد آيات قرآن، با شناخت مفهوم آيات و بررسى احوال مخاطبان در هنگام نزول، شيوه تبليغى قرآن در آن مقطع خاص استنباط مىگردد. ما برآنيم كه هيچ سوره و بيان قرآنى، فاقد يك شيوه تبليغى نيست.
از طرفى، در تبيين و تثبيت محورهاى اساسى عمل و عقيده اسلامى مانند اصل توحيد، شاهد اتخاذ شيوههاى متنوع و جذاب در شرايط گوناگون هستيم.
« گاهى قرآن براى نفى شرك، برهان اقامه مىكند؛ «لو كان فيهما الهة الاّ الله لفسدتا» . اين راه فكر و انديشه براى اقامه توحيد است. و گاهى مىفرمايد؛ «لا تُشرك باللّه انّ الشرك لظلم عظيم» ، و اين راه ذكر و عمل و حكمت عملى است.»(4)
طيف وسيعى از شيوهها در قرآن به كار رفته است تا مخاطبان را در شرائط گوناگون اقناع و به پيروى دستورهاى هدايت آفرين و سعادت گزين خود وادار سازد؛ از شيوههاى فردى و شخصى و چهره به چهره، تا شيوههاى جمعى و گروهى. از شيوههاى گفتارى محض، تا شيوههاى عملى محض.
اين همه بدان منظور است كه هيچ كس در هيچ شرايطى از پرتو هدايت قرآن محروم نگردد.
« قرآن كريم، اين راهها را به هم مىپيوندد؛ تا اگر كسى در راه دل قوى شد بتواند از قوت راه دل، ضعف راه عقل را جبران كند و اگر كسى در راه عقل و انديشه قوى شد، بتواند در پرتو قدرت عقل، ضعف راه دل را ترميم كند».(5)
با مطالعه آيات الهى روشن مىگردد كه طيف وسيعى از شيوهها در قرآن به كار رفته است؛ تا مخاطبان را در شرايط گوناگون اقناع و به پيروى دستورهاى هدايت آفرين و سعادت گزين خود وادار سازد؛ از شيوههاى فردى و شخصى و چهره به چهره، تا شيوههاى جمعى و گروهى. از شيوههاى گفتارى محض، تا شيوههاى عملى محض. از شيوههاى ساده و مستقيم تا شيوههاى پيچيده و غير مستقيم و محتوايى، كه نيازمند دقت و فراست بوده و به تأمل و تفكرى در خور و بايسته احتياج دارند.
در اينجا ضمن يادآورى اين نكته، كه بيان و شرح هر يك از اين شيوهها مستلزم بررسى مبسوط بوده و طرح آن خارج از امكان و هدف اين مقال است، به ذكر نمونههايى از شيوههاى زير مجموعه دستههاى فوق الذكر مىپردازيم.
آيات و سورههاى بسيارى در قرآن بيانگر شيوههاى مستقيم دعوتند كه در ذيل به برخى اشاره مىشود:
«لقد بعثنا فى كل امة رسولاً اَنِ اعبدوا اللّه و اجتنبوا الطاغوت... و اعبدوا اللّه و لا تشركوا به شيئا»نحل / 36
«و ما ارسلنا من رسول الاّ نوحى اليه انّه لا اله الاّ انا فاعبدون»انبيا / 25
«قل انّما اعظكم بواحدة ان تقوموا للّه مثنى و فرادى ثم تتفكّروا...»سبأ / 46
«انّ اللّه يأمركم اَن تؤدّوا الامانات الى اهلها و اذا حكمتم بين الناس ان تحكموا بالعدل...» نساء / 58
«و لا تقربوا مال اليتيم الاّ بالتى هى احسن...»انعام / 152، اسراء / 34
«و لا تقربوا الفواحش ما ظهر منها و ما بطن...»انعام / 151
«و لا تجعلوا اللّهَ عرضة لايمانكم ان تبرّوا...»بقره / 224
«لا اعبد ما تعبدون و لا انتم عابدون ما اعبد.»كافرون / 2 و 3
«قل هذه سبيلى ادعوا الى اللّه على بصيرة انا و من اتبعنى...»يوسف / 104
«لو كان فيهما الهة الاّ اللّه لفسَدتا... »انبيا / 22
نمونههاى بسيارى از اين گونه شيوهها را نيز مىتوان در لابه لاى آيات قرآن جست وجو كرد. مراد از اين گونه شيوهها، شيوههايى است كه به طور غير مستقيم، مخاطبان را به پذيرش پيامها و دستورهاى الهى تشويق مىكند؛ امّا حاوى امر يا نهى صريح و روشنى نيست.
«يا بنى اسرائيل اذكروا نعمتى التى انعمت عليكم و اوفوا بعهدى اوف بعهدكم...»بقره / 40
«الذى جعل لكم الارض فراشا و السماء بناءا و انزل من السماء ماءً»بقره / 21
«و اذكروا اذ انتم قليل مستضعفون فى الارض تخافون ان يتخطفكم الناس...»
انفال / 26
«و لئن كفرتم انّ عذابى لشديد»ابراهيم / 7
«فإن اعرضوا فقل انذرتكم مثل صاعقة عاد و ثمود»فصلت / 13
«فقلت استغفروا ربكم ثوم توبوا اليه يُرسل السماء عليكم مدرارا»هود / 52
«قل ان كنتم تحبون اللّه فاتبعونى يحببكم اللّه و يغفر لكم ذنوبكم...»آل عمران / 31
«يا ايها الذين آمنوا اتقوا اللّه و قولوا قولاً سديدا يُصلح لكم اعمالكم و يغفر لكم ذنوبكم» احزاب / 70
«هل يستوى الذين يعلمون و الذين لا يعلمون»زمر / 9
«مثل كلمة طيبة كشجرة طيبة اصلها ثابت و فرعها فى السماء...»ابراهيم / 24
«و اضرب لهم مثلاً رجلين جعلنا لاحدهما جنتين من اعنابٍ...»كهف / 32
«لقد كان فى قصصهم عبرة لاولى الالباب»يوسف / 111
«و قوم نوح لمّا كذّب الرسل اغرقناهم و جعلناهم للناس اية...»فرقان / 37
فضا سازى براى هشيار نمودن مخاطب با كلمات كوبنده
«القارعة ما القارعة و ما ادريك ما القارعة»القارعه / 1 تا 3
«و الشمس و ضحيها و القمر اذا تليها و... و نفسٍ و ما سويها فالهمها فجورها و تقويها قد افلح من زكّيها»شمس / 1 تا 7
و همچنين آيات مربوط به دعوت ملكه سبا توسط حضرت سليمان، در سوره سبأ.
« انعطاف پذيرى اسلام چنين اقتضا مىكند كه با روشهاى مناسب زمان و با زبان روز و با ابزارهاى مشروع گوناگون كه متضمن رساندن پيام اسلام به مردم است، تبليغ و دعوت صورت پذيرد و اين كار بنحو احسن صورت گيرد! »
«قل يا اهل الكتاب تعالوا الى كلمة سواء بيننا و بينكم الاّ نعبد الاّ اللّه و لا نشرك به شيئا و لا يتخذ بعضنا بعضا اربابا من دون اللّه...»آل عمران / 64
تفكيك سطوح مخاطبان و پيام ويژه براى هر يك
«يا ايها الناس انّا خلقناكم من ذكر و انثى و جعلنا شعوبا و قبائل لتعارفوا...»
حجرات / 13
«يا ايها الذين آمنو كونوا قوامين بالقسط شهداء للّه...»نساء / 135
«يا نساء النبى لستن كاحدٍ من النساء ان اتقيتنّ...»احزاب / 30
«يا ايها النبى جاهد الكفار و المنافقين و اغلظ عليهم...»توبه / 73
«فمن كان مريضا او على سفر فعدة من ايام اُخَر...»بقره / 184
«لا نُكلِّف نفسا الاّ وسعها...»مؤمنون / 62
«يريد اللّه بكم اليسر و لا يريد بكم العُسر...»بقره / 185
«و اذا سألك عبادى عنى فانّى قريب اجيب دعوة الداع اذا دعان...»بقره / 186
«قل يا عبادى الذين اسرفو على انفسهم لا تقنطوا من رحمة اللّه...»زمر / 53
«رضى اللّه عنهم و رضوا عنه ذلك لمن خشى ربه»بينة / 8
برخى از شيوهها داراى چنان سادگى و بىپيرايگى است كه به جان همگان نشسته و به تبعيت وامىدارد؛ بدين معنى كه عوامل و عناصر تشكيل دهنده آن بسيار اندك و واضح هستند و از پيچيدگى برخوردار نبوده و در نتيجه، در هر سطحى از مخاطبان به راحتى قابل درك است.
«واعبدوا اللّه و لا تشركوا به شيئا و بالوالدين احسانا و بذى القربى و اليتامى»نساء/36
«و ابتغ فى ما اتاك اللّهُ الدار الاخرة و لا تنس نصيبكَ من الدنيا...»قصص / 77
«و قوم نوح لمّا كذبوا الرسل اغرقناهم و جعلناهم للناس آيةً...»فرقان / 37
«نحن نقصّ عليك احسن القصص بما اوحينا اليك...»يوسف / 3
«و قرنَ فى بيوتكن و لا تبرّجن تبرّج الجاهلية الاولى...»احزاب / 33
«و لا تصَعِّر خدّكَ للناس و لا تمش فى الارض مرحا...»لقمان / 18
«اَولا يَذكر الانسان انّا خلقناه من قبل و لم يك شيئا»مريم / 67
«الذى جعل لكم الارض فراشا و السماء بناءً و انزل من السماء ماءً...»بقره / 21
«و اذكروا نعمة اللّه عليكم اذ كنمت اعداءً فاَلَّف بين قلوبكم...»آل عمران / 103
«فانّ مع العسر يُسرا انّ مع العسر يسرا»انشراح / 5، 6
«فباىّ آلاء ربّكما تكذّبان مدهامّتان فباىّ آلاء ربكما تكذّبان»الرحمن
تكرار جمله «اَلِهٌ مع اللّه» در سوره نمل، 5 مرتبه بين آيات 60 تا 64
تكرار «ولقد يسّرنا القرآن للذكر فهل من مدّكر»قمر / 17، 22، 32، 40
از جمله جلوههاى تنوع روشهاى تبليغ دينى وجود روشهاى پيچيده و مركبى است كه هر يك داراى عناصر و عوامل متعددى هستند. براى فهم و تأثير گذارى اين شيوهها بايستى مخاطب عقل، ذهن و هوش خود را به تلاش واداشته و در راز و رمز ارسال پيامها دقت كند، هر چند اين موضوع الزاما به مفهوم دشوارى يا غير قابل درك بودن پيام در اين شيوهها نيست؛ بلكه پيچيدگى ابعاد وجودى و تركيب شرايط مخاطب، موجب اتخاذ چنان شيوههايى مىگردد.
«أو لم يروا انَّ اللّه الّذى خلق السموات و الارض قادرٌ على ان يخلق مثلهم...»
اسراء / 99
«ام خلقوا من غير شيئٍام هم الخالقون»طور / 35
در باب توحيد «ءارباب متفرّقون خيرام اللّه الواحد القهّار...»يوسف / 39
«افمن يخلق كمن لا يخلق اَفلا تذكَّرون»نحل / 17
«افمن يهدى الى الحق احق اَن يُتبع امّن لا يهدّى الاّ ان يُهدى...»يونس / 35
جدال ابراهيم با نمرود «ألمتر اِلَى الّذى حاجّ ابراهيم فى ربه أَن اتيهُ اللّه الملك قال ابراهيم ربى الّذى يُحيى و يميت قال انا أحيى و أميت قال ابراهيم فانّ اللّه يأتى بالشمس من المشرق فأت بها من المغرب فبهت الّذى كفر...»بقره / 170
«قل من رب السموات و الارض قل اللّه قل افاتّخذتم من دونه اولياء...»رعد / 16
«او لو كان اباءهم لا يعقلون شيئا و لا يهتدون»بقره / 170
«و اذا الموْءودة سئلت باىّ ذنبٍ قتِلت»تكوير / 9
در قرآن، با چهرههاى متنوع اسوهاى آشنا مىشويم كه هر يك داراى صفات و شرايط ويژه بوده و روشهاى متعدد تربيتى و تبليغى را در برابر مخاطبان و جامعه خود آزموده و براى هدايت آنان به كار بستهاند. قرآن، گاهى اسوه تمام عيار و همه جانبهاى چون رسول خدا صلىاللهعليهوآلهوسلم را معرفى مىكند «لقد كان لكم فى رسول اللّه اسوة حسنة» و گاهى اسوه چند ساحتى حاوى ويژگىهاى مطلوب زندگى دنيوى و اخروى، مانند حضرت ابراهيم و نوح «قد كانت لكم اسوة حسنة فى ابراهيم و الّذين معه اذ قالوا لقومهم انّا برآء منكم و ممّا تعبدون...» و زمانى اسوه تك ساحتى در زمينهاى خاص، مانند طالوت، به عنوان اسوه فرماندهى «قال لهم نبيّهم انّ اللّه بعث لكم طالوت ملكا».
قرآن، گاهى از ميان مردان، اسوهاى معرفى مىنمايد، مانند ادريس، داود، سليمان، لقمان، «و اذكر فى الكتاب ادريس انّه كان صدّيقا نبيا» و زمانى از ميان زنان برجسته و تاريخ ساز «يا مريمُ انّ اللّه اصطفاكِ و طهَّركِ و اصطفاكِ على نساء العالَمين».
قرآن كريم در مقام قوه جاذبه و معرفى ملكه عفاف، هم از مرد تمثيل مىآورد و هم از زن، يوسف و مريم. هم يوسف مبتلا شد و در اثر عفاف نجات يافت.»
اسوه قرآنى گاه از ضعيفترين اقشار جامعه ظهور مىكند،آنچنانكه موسى، ايوب، هود و برخى ديگر برخاستند و گاهى از درون دربار قدرت و سلطنت مانند سليمان، مؤمن آل فرعون و آسيه.
همچنين پارهاى از اسوههاى قرآن، مانند: مؤمن آل فرعون و اصحاب كهف، مدتى كوتاه به دعوت الهى پرداختهاند و پارهاى چون: نوح و لقمان زمانى مديد و بلكه قرنها بدين مأموريت اشتغال داشتهاند. برخى از ايشان چون سليمان در آسايش به دعوت پرداختهاند و برخى در سختى و مشقت، همچون يوسف در زندان و رسول خدا صلىاللهعليهوآلهوسلم در زير فشار مشركان. گاهى آحاد اجتماع همچون اصحاب كهف، گروهى كه به مرحله انقلاب فكرى و دگرگونى عقلانى رسيده و سعادتمند گشتهاند. «انّهم فتية امنوا بربّهم و زدناهم هدىً»، كهف / 13. يا ساحران دربار فرعون «قالوا لاضير انّا الى ربّنا منقلبون»، شعراء / 50.
بر دعوتگراست كه به تمام اسوههاى قرآن در زمينههاى مختلف توجه كند؛ اسوههايى چون نمونه انسان غنى و سپاسگزار در وجود سليمان، نمونه حاكم دادگر در وجود ذوالقرنين، نمونه انسان گرفتار بلا؛ امّا شكيبا و خشنود به قضاى الهى در شخصيت ايوب، نمونه جوان مطيع فرمان الهى و جان نثار در چهره اسماعيل ذبيح اللّه، نمونه مؤمنى كه ايمانش را به خاطر مصلحتى تا مدتى كتمان و سپس آشكار مىنمايد، در وجود مؤمن آل فرعون، نمونه رسول زندانى كه در كنار زندانيان به دعوت الهى مىپردازد در چهره يوسف، نمونه پدر مؤمن و فرزند كافر در نوح و پسرش، نمونه زن مؤمن در برابر مرد كافر، در آسيه همسر فرعون، نمونه زن كافر در كنار مرد مؤمن، در زنان لوط و نوح، نمونه انسان خيرخواه و صلحجو، كه ستم را با تقوا پاسخ مىدهد، در وجود هابيل فرزند آدم، نمونه انسان شرور در قابيل، نمونه مردمان بزدل، در بنى اسرائيل و نمونه امّتى كه نعمت خدا را شكر نمىگزارد در قوم سبأ و...(6).
از جمله جلوههاى تنوع روشهاى تبليغ دينى وجود روشهاى پيچيده و مركبى است كه هر يك داراى عناصر و عوامل متعددى مىباشند. براى فهم و تأثير گذارى اين شيوهها بايستى مخاطب عقل، ذهن و هوش خود را به تلاش واداشته و در راز و رمز ارسال پيامها دقت كند.
اينك به ذكر اقسام اسوههاى معرفى شده و توصيف شده از جانب قرآن مىپردازيم:
مانند پيامبر اكرم، ابراهيم، موسى، عيسى و ساير پيامبران.
مانند لقمان «و لقد اتينا لقمان الحكمة اَن اشكر للّهِِ...»لقمان / 12
مؤمن «و جاء من اقصى المدينة رجل يسعى قال يا قوم اتّبعوا المرسلين»يس / 20
آسيه «و ضرب اللّه مثلاً للذين امنوا مرأة فرعون...»تحريم / 11
اين اسوهها در يك يا چند زمينه محدود، به مراتب والا و درجات عالى رسيده و الگوى بشريت شدهاند؛ مانند بيشتر انبيا، كه قرآن در جهتى خاص از آنها به نيكى ياد كرده. به عنوان مثال، يوسف اسوه امانتدارى و مديريت است و ذوالقرنين اسوه زمامدارى و شعيب اسوه اصلاح اقتصادى، هود اسوه صراحت در تبليغ دينى. لكن هيچ يك از ايشان را نمىتوان اسوه تمام عيار و فراگير بشريت شمرد؛ چرا كه براى برخى از آنها صراحتا و براى برخى تلويحا محدوديتِ مراتب فضيلت بيان شده است و حتى در مورد حضرت يونس مىفرمايد: «و لا تكن كصاحب الحوت»و بدين سان در بُعدى خاص از پيروى او نهى مىكند. درباره ابراهيم نيز با آن همه تمجيدها و ستايشهاى بليغ، استثنايى قائل مىشود كه «الاّ قول ابراهيم لابيه ساستغفرنّ لك...»ممتحنه / 4
با دقت در مضامين آيات متعدد قرآن كه در صدد چهرهپردازى و معرفى اسوههاى قابل تأسى براى تمام دورانها و سرزمينهاست و با توجه به خاتميت دعوت محمدى، تنها اسوهاى كه مىتواند براى همه انسانها و در همه شرايط و زمانها الگوى بىرقيب و نسخه تمام عيار باشد، وجود شريف پيامبر اسلام است كه طى آياتى بدان تصريح شده است:
درباره اخلاق ايشان؛ «انك لعلى خلق عظيم»قلم / 4
درباره دستورات ايشان؛ «و ما اتاكم الرسول فخذوه و ما نهاكم عنه فانتهوا»حشر / 7
درباره سخنان ايشان؛ «و ما ينطق عن الهوى ان هو الاّ وحى يوحى»نجم / 3، 4
كه درباره اقسام آنان سخن گفته شد.
در كنار افراد اسوه، گروههايى نيز به عنوان اسوه معرفى شدهاند، كه اين نيز حاكى از جامعيت نگرش تبليغى قرآن و دليلى بر شايستگى اين منشور هدايت براى همه سرزمينها و زمانها و انسانها است.
پيروان ابراهيم. «قد كانت لكم اسوة حسنة فى ابراهيم و الذين معه...»ممتحنه / 4
اصحاب كهف. «انّهم فتيةٌ امنوا بربّهم و زدناهم هدى»كهف 13
حواريون عيسى. «قال الحواريون نحن انصار اللّه...»صف / 14
پيروان محمد صلىاللهعليهوآلهوسلم . «محمد رسول اللّه و الّذين معه اشدّاء على الكفّار رحماء بينهم...» فتح / 29
ساحران بنى اسرائيل. «قالوا لن نؤثركَ على ما جاءنا من البيّنات...»طه / 72
شايد بتوان گفت، بيشترين تنوع را در مطالعه روند تبليغى ارائه شده از سوى انبيا شاهديم.
هر يك از پيامبران با توجه به محيط و شرايط اجتماعى ويژه خويش، شيوههاى مناسبتر، تأثير گذارتر و سنجيدهترى را به كار بستهاند؛ تا در نهايت، مخاطبان را به سر منزل سعادت و فلاح رهنمون شوند. براساس مطالعات قرآنى و روايى انجام شده روشن مىگردد كه چه شيوههايى بيشترين ميزان اهتمام و توجه انبيا را به خود اختصاص داده و بالاترين تأثير را داشتهاند.
در ذيل، اين شيوههاى متعدد و متنوع همراه با ميزان كاربرد آنها در سراسر قرآن و از جانب چهرههاى قرآنى عرضه مىگردد و در ادامه براى هر شيوه نمونهاى ذكر خواهد گرديد كه عمدتاً برگرفته از متن آيات و يا روايات وارده هستند.
1. روش استدلالى و منطقى متين. كه حداقل ده نفر از انبيا در دعوت خود از آن به تفصيل بهره جستهاند.
نمونه: حضرت ابراهيم هنگامى كه مىفرمايد:
«قال هل يسمعونكم اذ تدعون او ينفعونكم اَويضرّون»شعراء / 72 و 73
«قال اتعبدون ما تنحتون و اللّه خلقكم و ما تعملون»صافّات / 96
2. روش نُصح و خيرخواهى خالصانه. كه حداقل به طور برجسته در دعوت نُه نفر از انبيا آمده است.
نمونه: حضرت هود
«ابلّغكم رسالات ربى و انا لكم ناصحٌ امين»اعراف / 68
و حضرت يعقوب
«قال سوف استغفرلكم ربّى انّه هو الغفور الرحيم»يوسف / 98
3. روش مهربانى و شفقت ورزى. حداقل به طور بارز در دعوت هشت نفر از انبيا.
نمونه: پيامبر اسلام به گواهى قرآن:
«فبما رحمة من اللّه لنت لهم و لو كنت فظّا غليظ القلب لانفضّوا من حولك...»
آل عمران / 159
حضرت صالح
«لقد ابلغتكُم رسالة ربى و نصحت لكم و لكن لا تحبّون الناصحين»اعراف / 79
4. روش بيان صريح عقايد. به طور برجسته در دعوت حداقل 8 نفر از انبيا مشهور است.
نمونه: حضرت نوح.
«لقد ارسلنا نوحا الى قومه فقال يا قوم اعبدواللّه ما لكم من اله غيره»اعراف / 60
و حضرت هود.
«و الى عادٍ اخاهم هودا قال يا قوم اعبدواللّه ما لكم من اله غيره افلا تتّقون»
اعراف / 65
5. روش يادآورى نعمتها و آيات الهى. حداقل به طور برجسته در دعوت 8 نفر از انبيا.
نمونه: حضرت هود.
«و اذكروا اذ جعلكم خلفاء من بعد قوم نوح و زادكم فى الخلق بصطة فاذكروا آلاءَ اللّه...»اعراف / 69
و حضرت شعيب.
«و اتقوا الذى خلقكم و الجبلّة الاولين»شعراء / 184
اسوه قرآنى گاه از ضعيفترين اقشار جامعه ظهور مىكند، آن چنان كه موسى، ايوب، هود و برخى ديگر برخاستند و گاهى از درون دربار قدرت و سلطنت، مانند سليمان، مؤمن آل فرعون و آسيه.
6. روش انذار و هشدار. حداقل در دعوت شش نفر از انبياء
حضرت شعيب.
«و يا قوم اعملوا على مكانتكم انى عامل سوف تعلمون من يأتيه عذاب يخزيه و من هو كاذب»هود / 93
و حضرت موسى.
«قال لهم موسى ويلكم لا تفتروا على اللّه كذبا فيسحتكُم بعذابٍ...»طه / 61
7. روش مدارا و پاسخ نرم در برابر خشونت. حداقل در شش مورد.
«قال الملأ الّذين كفروا من قومه انا لنريك فى سفاهة... قال يا قوم ليس بىسفاهة و لكنّى رسول من رب العالمين»اعراف / 66 و 67
حضرت ابراهيم در پاسخ به تندى و تهديد پدر ( يا عمويش ) چنين گفت:
«قال سلام عليك سأستغفر لك ربى انّه كان بىحفيا»مريم / 47
8. روش عدم درخواست مزد. حداقل در شش مورد.
نمونه: حضرت نوح.
«و يا قوم لا اسألكم عليه مالاً انْ اجرى الاّ على اللّه»هود / 29
و حضرت لوط.
«و ما اسألكم عليه من اجرٍ ان اجرى الاّ على رب العالمين»شعراء / 164
9. روش هجرت براى يافتن عرصههاى جديد دعوت. حداقل در پنج مورد.
نمونه: حضرت ابراهيم با هجرت از ارض مقدس به سرزمين خشك بطحا، در پى يافتن عرصههاى جديد كه با پايه گذارى كعبه، مركزى براى توحيد ايجاد كرد. در تاريخ به سفر آن حضرت به مصر نيز اشاره شده است.(7)
و حضرت موسى.
«و اوحينا الى موسى ان اسرِ بعبادى ليلاً انكم متّبعون»شعراء / 52
پس از ايمان ساحران و تهديدهاى فرعون هجرت گزيد و قبل از آن نيز يك هجرت به مدين داشت.(8)
10. روش مقايسه و تحريك وجدان مخاطبان. حداقل در پنج مورد.
نمونه: حضرت الياس.
«اتدعون بعلاً و تذرون احسن الخالقين»صافات / 124
و حضرت لقمان كه سخنان زيادى از اين دست دارد:
عدوٌّ حليم خير من صديق سفيه / دشمن بردبار و متين بهتر از دوست نادان است.
يا بنىّ الفقر خير من اَن تظلم و تطغى / پسرم! تهيدستى بهتر از آن است كه ستم و طغيان كنى.
11. روش تشويق و ترغيب. حداقل در پنج مورد.
نمونه: ذو القرنين.
«و امّا من امن و عمل صالحا فله جزاءً الحسنى و سنقول له من امرنا يُسرا»كهف / 88
و حضرت شعيب.
«بقيّة اللّه خير لكم إن كنتم مؤمنين»هود / 86
12. مرحله بندى دعوت. حداقل چهار مورد.
نمونه: حضرت محمد.
شروع دعوت در مكه، به مدت سه سال به صورت مخفى و ده سال علنى و آن گاه هجرت به مدينه و مرحله تشكيل حكومت.
و حضرت نوح.
«قال رب انى دعوت قومى ليلاً و نهارا... ثم انّى دعوتهم جهارا ثم انى اعلنت لهم و اسررت لهم اسرارا»نوح / 5 تا 9
13. استفاده از فرصتها و ابتكار عمل. حداقل چهار مورد.
نمونه: لقمان. وى از هر شرايطى براى وعظ و بيان حكمتهاى الهى بهره مىجست و با شيوههاى مختلف از جمله رفع اختلاف مردم، امانت و راستى را ترويج مىكرد.
و حضرت يوسف كه در دوران ضعف و زندان و نيز در دوران عزّت و حكومت همواره به دعوت الهى اشتغال داشت و خدا را ياد آور بود؛
«رب قد اتيتنى من الملك و علّمتَنى من تأويل الاحاديث...»يوسف / 101
14. اميد بخشى و پرهيز از نوميدى. حداقل در چهار مورد.
نمونه. حضرت موسى.
«و قال موسى يا قوم ان كنتم امنتم باللّه فعليه توكّلوا ان كنتم مسلمين»يونس / 84
و حضرت نوح كه با گذشت بيش از نهصد سال از دعوتش، همچنان به هدايت قومش اميدوار بود؛ تا آنكه خدا او را از عدم ايمان قومش مطمئن ساخت.
15. برائت از شرك و مشركان. حداقل در چهار مورد.
نمونه: حضرت ابراهيم.
«اذ قالوا لقومهم إنّا برآء منكم و مما تعبدون من دون اللّه كفرنا بكم و بدا بيننا و بينكم العداوة و البغضاء ابدا حتى تؤمنوا باللّه وحده...»ممتحنة / 4
و آسيه همسر فرعون كه مىگفت:
«و نجّنى من فرعون و علمه و نجّنى من القوم الظالمين»تحريم / 11
آنچه در بالا ذكر شد مجموعهاى از پركاربردترين شيوههاى تربيتى و تبليغى شخصيتهاى برجسته قرآن بود. البته جدا ا زاين شيوهها، روشهاى متعدد ديگرى در مقياس كمتر به كار رفتهاند كه در ذيل به آنها اشاره مىشود؛ تا تنوع و جامعيت تبليغ قرآنى، به ويژه از رهگذر اسوههاى نيكو روشنتر گردد:
ـ مبارزه عملى با شرك
ـ تبشير و مژده سعادت
ـ فعاليت پنهانى
ـ صبر و استقامت بسيار
ـ نظم و وقتشناسى
ـ دعوت به اصلاحات اقتصادى
ـ خطابه و سخنورى و بيان حكمتهاى ظريف
ـ وعظ و اندرز حكيمانه
ـ تكلّم به زبانهاى متعدد
ـ احقاق حق و داورى عادلانه
ـ آواز نيكو
ـ پيشتازى در خيرات
ـ سپاسگزارى دائم
ـ توجه ويژه به خانواده
ـ تأسيس كعبه، مساجد و مراكز تبليغى
ـ اهتمام ويژه به نماز و زكات
ـ اقناع تدريجى و تبليغ مرحلهاى
ـ مهمان نوازى
ـ تشكيل كادر مركزى دعوت
ـ رفع اختلاف ميان مردم
ـ آسانگيرى و يُسر
ـ ايجاد جوّ آزادى انديشه و اظهار نظر
ـ كاربرد تمثيل و تشبيه
ـ تلاش براى دفع اتهام
قرآن مجيد، به عنوان جامعترين كتاب هدايت بشر، مجموعهاى از روشهاى متنوع را در عرصه دعوت اسلامى عرضه كرده است.
شايان توجه است كه، عدم تكرار يك شيوه، هرگز از اهميت اوليه آن نمىكاهد؛ بلكه اين شرايط زمانى و مكانى و وضعيت مخاطبان است كه تكرار يا عدم تكرار را اقتضا مىنمايد. بنابراين، روشى همچون اقناع تدريجى كه كمتر در قرآن به صراحت از آن ياد شده، مورد توجه تمامى اسوههاى قرآن بوده است. در نتيجه، در صورت حصول شرايط ويژه هر روش، اتخاذ آن روش حتمى و الزامى بوده است.
1. عضو هيئت علمى دانشگاه.
2. فتحى يكن؛ مشكلات الدعوة و الدّعاة، 117.
3. گفتنى است كه در موارد متعدد، مضامين قرآن حكايت سيره پيامبر گرامى در دعوت اسلامى است و در بسيارى موارد ديگر نيز شيوه متخذه از سوى پيامبر، برگرفته از دستور قرآنى بوده است.
4. عبداللّه جوادى آملى؛ زن در آيينه جمال و جلال / تهران / نشر فرهنگى رجاء / 1371 / 199.
5. همان / 200.
6. يوسف القرضاوى؛ ثقافة الداعيه / بيروت / مؤسسة الرساله / صص 29، 30.
7. طبرى، ابنجرير؛ تاريخ الرسل و الملوك / ج 1 / 171.
8. توضيح بيشتر: مكارم شيرازى، تفسير نمونه / ج 5 / 236.